جدول جو
جدول جو

معنی شل مانند - جستجوی لغت در جدول جو

شل مانند
فضفاضة مثل
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به عربی
شل مانند
Limply
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شل مانند
mollement
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شل مانند
শিথিলভাবে
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به بنگالی
شل مانند
لچک کے ساتھ
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به اردو
شل مانند
kwa kulegea
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شل مانند
อย่างอ่อนแอ
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به تایلندی
شل مانند
flojamente
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شل مانند
schlaff
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به آلمانی
شل مانند
мляво
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شل مانند
wiotko
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به لهستانی
شل مانند
无力地
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به چینی
شل مانند
frouxamente
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شل مانند
mollemente
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شل مانند
slap
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به هلندی
شل مانند
вяло
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به روسی
شل مانند
ढीलेपन से
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به هندی
شل مانند
dengan lemas
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شل مانند
축 처진
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به کره ای
شل مانند
ברפיון
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به عبری
شل مانند
だらっと
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شل مانند
gevşek bir şekilde
تصویری از شل مانند
تصویر شل مانند
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی مانند
تصویر بی مانند
آنکه یا آنچه در خوبی یا بدی همتا نداشته باشد، بی مثل، بی نظیر، بی همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم مانند
تصویر هم مانند
همانند، مانند هم، مثل یکدیگر، شبیه، نظیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل ماندن
تصویر دل ماندن
آزرده شدن، ملول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
همانند نظیر شبیه: و دانش جستن برتری جستن باشد بر همسران خویش و هم مانندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به مانند
تصویر به مانند
به مثابه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی مانند
تصویر بی مانند
بی رقیب، بی نظیر، کم نظیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کم مانند
تصویر کم مانند
کم نظیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سگ مانند
تصویر سگ مانند
Doggish
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غول مانند
تصویر غول مانند
Hulking
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غول مانند
تصویر غول مانند
imponente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سگ مانند
تصویر سگ مانند
собачий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غول مانند
تصویر غول مانند
огромный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سگ مانند
تصویر سگ مانند
hundeartig
دیکشنری فارسی به آلمانی